English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3956 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sticker U اهن اضافی نعل برای ممانعت از لغزیدن
stickers U اهن اضافی نعل برای ممانعت از لغزیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
expanded memory system U کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
narrative U یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
narratives U یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
extra cover U پوشش اضافی برای بل گرفتن
metabit U بیت شناسایی اضافی برای هر کلمه داده
stringer U قطعه چوب اضافی برای استحکام تخته موج
stringers U قطعه چوب اضافی برای استحکام تخته موج
overhead U کد اضافی که برای سازماندهی برنامه باید ذخیره شود
redundant U قطعه اضافی که برای کاری در صورت خطا استفاده میشود
experimental free handicap U دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده
parity U بیت اضافی افزوده به کلمه داده برای بررسی پیوستی
digit U عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
check U رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
handicaps U مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
digits U عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
handicap U مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
checks U رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
checked U رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
bend allowance U فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
reserve buoyancy U جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
droppers U قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
dropper U قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
surcharges U هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharge U هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
graphics U کارت اضافی برای PC یا Macintosh که متن ها ایجاد شده یا تصاویر را با یک منبع ویدیویی خارجی ترکیب میکند
expanded memory system U ابزاری که حافظه اضافی در IBM PC قرار دارد را مدیریت میکند و برای برنامه ها آماده استفاده می سازد
over break U خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
surcharge U نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
surcharges U نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
inherent addressing U دستوری که حاوی تمام داده مورد نیاز برای آدرس ی که باید دستیابی شود است بدون عمل اضافی
extensions U اطلاع اضافی پس از نام فایل برای بیان نوع فایل
extension U اطلاع اضافی پس از نام فایل برای بیان نوع فایل
wild cord U تیم انتخاب شده برای مسابقه اضافی در وضع تساوی طرفین براساس سوابق ان تیم
extra duty U وفیفه اضافی ماموریت اضافی
arrests U جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrested U جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrest U جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
slip U لغزیدن
stumble U لغزیدن
stumbled U لغزیدن
stumbles U لغزیدن
slips U لغزیدن
stumbling U لغزیدن
lapse vi U لغزیدن
slide U لغزیدن
slides U لغزیدن
slid U لغزیدن
illapse U لغزیدن
slipped U لغزیدن
skidding U لغزیدن غلتگاه
skid U لغزیدن غلتگاه
skids U لغزیدن غلتگاه
skidded U لغزیدن غلتگاه
slipped U نسل لغزیدن
slip U نسل لغزیدن
slips U نسل لغزیدن
tumble U لغزیدن ناگهان افتادن
tumbled U لغزیدن ناگهان افتادن
tumbles U لغزیدن ناگهان افتادن
restraint U ممانعت
debarment U ممانعت
interdict U ممانعت
interdiction U ممانعت
forbiddance U ممانعت
exclusion U ممانعت
obstruction U ممانعت
prevention U ممانعت
restraints U ممانعت
withheld U ممانعت
block age U ممانعت
withhold U ممانعت
withholding U ممانعت
withholds U ممانعت
molestation U ممانعت
obstructions U ممانعت
hanging prevention U ممانعت از تعلیق
interference U ممانعت غیرمجاز
turn a deaf ear to <idiom> U ممانعت از شنیدن
denial measures U اصول ممانعت
impedes U ممانعت کردن
preventer U ممانعت کننده
impeded U ممانعت کردن
checked U ممانعت کردن
check U ممانعت کردن
blockages U ممانعت دریایی
forfend U ممانعت کردن
prohibition U تحریم ممانعت
trade barrier U ممانعت تجاری
area interdiction U ممانعت در منطقه
annoyance U ممانعت ازردگی
impede U ممانعت کردن
steric hindrance U ممانعت فضایی
checks U ممانعت کردن
area interdiction U ممانعت منطقهای
liberalizer U رافع ممانعت
blockage U ممانعت دریایی
liberalised U رفع ممانعت کردن
liberalizes U رفع ممانعت کردن
liberalising U رفع ممانعت کردن
liberalized U رفع ممانعت کردن
liberalizing U رفع ممانعت کردن
liberalize U رفع ممانعت کردن
rein U ممانعت لجام زدن
liberalises U رفع ممانعت کردن
write inhibit ring U حلقه ممانعت از نوشتن
stalling U ماندن ممانعت کردن
hindered rotation U چرخش ممانعت شده
stall U ماندن ممانعت کردن
blank U ممانعت از امتیاز گیری حریف
preventive U عامل ممانعت جلوگیری کننده
blankest U ممانعت از امتیاز گیری حریف
blocking and chocking U ممانعت و راه بندی کردن
prevent U مانع شدن ممانعت کردن
prevented U مانع شدن ممانعت کردن
forclosure U سلب حق اقامه دعوی ممانعت
preventing U مانع شدن ممانعت کردن
forestalls U پیش افتادن ممانعت کردن
prevents U مانع شدن ممانعت کردن
competition clause U شرط ممانعت از دخول دیگران
mutual exclusion U ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
denial measures U تدابیر ممانعت ازنفوذ دشمن
forestall U پیش افتادن ممانعت کردن
forestalled U پیش افتادن ممانعت کردن
stramline flow U جریان موازی یابی ممانعت
denial U ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
denials U ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
interdiction U ممانعت کردن عملیات یا اتش ممانعتی
clearing block U قطعه ممانعت از بسته شدن کولاس
precluded U مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
obstruction U حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
surviving U ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survives U ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survive U ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survived U ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
preclude U مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
obstructions U حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
precluding U مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
precludes U مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
interdict U ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
terrain avoidance U ممانعت خودکار هواپیما ازنزدیک شدن به زمین
back pressure valve U سوپاپ مخصوص ممانعت ازپس زنش مایعات در داخل لوله
censeur U ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
interlocking U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlock U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocked U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocks U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
foul U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
relative U اضافی
additional U اضافی
redundant U اضافی
extension U اضافی
extensions U اضافی
de trop U اضافی
accessing U اضافی
plus U اضافی
supplementary U اضافی
paragogic U اضافی
surpluses U اضافی
supernumerary U اضافی
overtime U اضافی
accesses U اضافی
accessed U اضافی
access U اضافی
overflows U اضافی
overflowed U اضافی
overflow U اضافی
floating U اضافی
surplusage U اضافی
supplemantary U اضافی
unduly U اضافی
excess U اضافی
surplus U اضافی
excesses U اضافی
accessional U اضافی
excess reserves U ذخائر اضافی
excess profit U سود اضافی
excess price U قیمت اضافی
excess pressure U فشار اضافی
excess load U بار اضافی
padding U متن اضافی
excess length U طول اضافی
overloaded U بار اضافی
bonus U پرداخت اضافی
bonuses U پرداخت اضافی
overloads U بار اضافی
shootoff U مسابقه اضافی
excess stock U مواد اضافی
extra cost U هزینه اضافی
barrages U وقت اضافی
the intercalary month U ماه اضافی
spill water U ابهای اضافی
further U اضافی زائد
furthered U اضافی زائد
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com